سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 اردیبهشت 15



به بادها بسپر تا مرا رها ببرند
به چشمهات، به آغاز ماجرا ببرند
تو در کجای جهانی که قاصدک ها را
ندا دهم که مرا هم به آن کجا ببرند؟
نه یوسفی که دلم خوش شود به آمدنت
نه آن که سمت مزارت دل مرا ببرند
شکسته قامت شعرم ز داغ تو، مپسند
قصیده های مرا دست بر عصا ببرند!
بهشت، دهکده کوچکی است می خواهند
تو را به باغ تماشایی خدا ببرند
ز پیله ات به در آرند تا پرت بدهند
ز رنگ و بوی تعلق تو را جدا ببرند
به پیشواز تو آنجا فرشته ها باید
جوانه های تر و تازه حنا ببرند
حدود اشک مرا برکه بر نمی تابد
بگو مرا به سرآغاز رودها ببرند....


 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/6/10 و ساعت 1:0 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 27
مجموع بازدیدها: 226037
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو